بارون

بارون

وقتی که بارون می باره ، انگار که من خسته میشم

سردی بارون تو تنم ، انگار که من عاشق میشم

وقتی که بارون می باره ، لحظه ها ماتم میگیرند

سردی آب روی سرم ، خیسی ناودون میگیرم

وقتی که بارون میباره ، آسمون هم سیاه میشه

ابرا سیاه و تیره اند ، تو تن خود درد میگیرم

وقتی که بارون میباره ، زمین چقدر تمیز میشه

هوا چه صاف و مهربون ، با همه کس رئوف میشم

وقتی که بارون میباره ، دلم چه پاک و صاف میشه

حاجت دل روا میشه ، با همه کس صفا میشم

وقتی که بارون میباره ، به قلب تو نزدیکترم

دست تو ، تو دستای من ، شکوه ندارم که برم

احمد معطری / آلمان

گزارش تخلف
بعدی